- خیابان شریعتی، پایین تر از پل رومی، پلاک 1758، ساختمان ققنوس
- شعبه سایه: خیابان ولیعصر، روبروی پارک ملت، برج سایه، طبقه 6، واحد 6
کوروش کبیر که کوروش دوم نیز نامیده میشود به تخمین بسیاری از تاریخدانان و تاریخ نویسان معتبر در بین سالهای ۵۸۰ تا ۵۹۰ پیش از میلاد مسیح در پرسیس یا همان ایران امروزی چشم به جان گشوده است. کوروش کبیر بنیانگذار سلسلهی هخامنشیان بود که از لحاظ وسعت سرزمین بخش قابلتوجهی از تمامی قبایل متمدن خاور نزدیک از دریای اژه تا رود ایندوس را تحت سلطهی خود درآورده بود.
وجه تمایز و اصالت کوروش کبیر در مقابل بسیاری از پادشاهان پیش و پس از خود به شخصیت عادل و بخشنده او برمیگردد که سبب شده بود ایرانیان باستان او را پدر مردم بنامند. همچنین بر اساس متن کتاب عهد عتیق، کوروش کبیر نجاتدهنده و آزادکنندهی یهودیان است که در بابل گرفتار و اسیر شده بودند. مدت زمان پادشاهی کوروش کبیر از سال ۵۲۹ پیش از میلاد مسیح تا سال ۵۵۹ پیش از میلاد به طول انجامید. در این مقاله قصد داریم شما را با ابعاد مختلف زندگینامه کوروش کبیر بیشتر آشنا کنیم و به معرفی و بررسی دستاوردهای این بنیانگذار امپراطوری ایران بپردازیم. سرفصلهای عنوان شده در این مقاله عبارت اند از:
• زندگینامه کوروش کبیر
• عظمت فرمانروایی کوروش کبیر
• دین کوروش کبیر
مکان تولد این پادشاه بزرگ در پرسیس که هماکنون شامل استان فارس میشود بوده است. به دلیل کمبود اسناد معتبر تاریخی مربوط به زمان تولد کوروش کبیر، که اکثراً به بازهی ۵۸۰ تا ۵۹۰ پیش از میلاد اشاره دارند. معنای نام کوروش نیز به طور قطعی مشخص نیست، زیرا معلوم نیست که این نام از ابتدای کودکی به او اختصاص یافته است یا نامی مربوط به دوران پس از پادشاهی اوست. نکتهی قابلتوجه این است که این نام پس از سلسلهی هخامنشیان دیگر در منابع مربوط به ایران تکرار نشده و مورد استفاده قرار نگرفته است.
با این وجود، اکثر محققان بر این نکته توافق دارند که او دومین شخصی بود که با نام کوروش بر سرزمین ایران حکمفرمایی میکرد. معتبرترین و مهمترین منبع اطلاعات مربوط به زندگینامه کوروش کبیر توسط هرودوت، تاریخدان یونانی نوشته شده است. بیوگرافی کمالگرایی که توسط گزنوفون به رشتهی تحریر درآمده است بیشتر به تصورات یونانیان از یک پادشاه ایدهآل اشاره دارد و ارزش تاریخی بالایی ندارد، با این حال نشان میدهد که چگونه کوروش کبیر بر اساس این معیارها، چه از نظر مردم پارس و چه از نظر یونانیان، پادشاه معتبر و ایدهآلی به حساب میآمد.
هرودوت میگوید که ایرانیها او را پدر صدا میزدند درحالیکه دیگر پادشاهان هخامنشی از چنین احترام و جایگاهی برخوردار نبودند، که این نشاندهندهی اصالت کوروش کبیر است. افسانهی کودکی او نیز که با اندکی الهام از گزنوفون بیان شده است نشان میدهد که چگونه اسطوره و داستانهای افسانهای که بر کیفیتهای یک فرا انسان تأکید دارند با واقعیت مخلوط میشوند. چنین داستانهایی در قرون بعدی هم در مورد پادشاهان و دیگر مؤسسان سلسلههای پادشاهی مورد استفاده قرار گرفت.
معتبرترین و مهمترین منبع اطلاعات مربوط به زندگینامه کوروش کبیر توسط هرودوت، تاریخدان یونانی نوشته شده است. هرودوت میگوید که ایرانیها او را پدر صدا میزدند و این نشاندهندهی اصالت کوروش کبیر است.
بر اساس این افسانه، پیش از تولد کوروش کبیر، آستیاگ (پدربزرگ او) خوابی میبیند که توسط اطرافیان او بدین گونه تعبیر میشود که فرزند دخترش ماندانا روزی بر تمام آسیا سلطه پیدا خواهد کرد. آستیاگ به این دلیل دختر خود را به کمبوجیه که از بزرگان پارس بود شوهر داد. پس از آن نیز دوباره خوابی دید که بر او معلوم شد که باید فرزند دخترش (کوروش کبیر) را از میان بردارد. اما در سلسلهای از اتفاقات، کوروش زنده میماند، توسط خانوادهای چوپان بزرگ میشود و درنهایت بر ضد پادشاه بلند شده و خود بر تخت پادشاهی مینشیند.
پس از نشستن بر تخت پادشاهی امپراطوری ماد، کوروش باید قدرت خویش را بر قبیلههای گوناگون این امپراطوری تثبیت مینمود تا پس از آن بتواند به سمت غرب پیشروی کند. پادشاه سرزمین لیدیا در آسیای صغیر که به دلیل ضعف و درهمریختگی شرایط حکومت آستیاگ و گسترش دامنهی حکومت خود را نداشت، تبدیل به اولین قربانی اقتدار نظامی و حکومتی کوروش کبیر شد. برخی منابع اشاره کردهاند که پادشاه لیدیا توسط کوروش به اسارت گرفته شده بود ولی بهدرستی با او رفتار میشد. شهرهای یونانی واقع در سواحل دریای اژه پس از حملات کوتاه به تسخیر درآمدند. پس از آن کوروش کبیر به سمت بابل که مردمش از حاکم آن ناراضی بودند حرکت کرد و در تصرفی سریع، بابل را در اختیار خود درآورد و از این طریق بزرگترین شهر دنیای باستان تحت حاکمیت ایرانیان در آمد.
شاهد و گواه ظرفیتها و تواناییهای سلسلهی هخامنشیان این است که حتی تا ۲۰۰ سال پس از تثبیت قدرت در دوران پادشاهی کوروش کبیر، همچنان به حکومت و پیشروی در جهان ادامه میدادند و چنین مسئلهای در دنیای باستان میراثی کمنظیر بهحساب میآمد. با این وجود اصالت کوروش کبیر برای ایرانیان چیزی فراتر از یک جنگجوي قهار یا مدیر و پادشاه خوب است. از زندگینامه کوروش کبیر مشخص میشود که شباهتهای بسیاری میان او و رموس و رومولوس در پادشاهی روم، و موسی در قوم بنیاسرائیل وجود دارد.
برخلاف بسیاری از منابع که امروزه بر زرتشتی بودن او تأکید دارند، اسناد معتبر تاریخی اشارهی مستقیمی به دین کوروش کبیر نداشتهاند. با این وجود نکتهی جالب توجه این است که زندگینامه کوروش کبیر نشان میدهد او همواره در مقابل انواع باورها و سنتهای مذهبی مردم تحت حکومت خود رواداری به خرج میداده است و هرگز از لحاظ سیاسی به دنبال تغییر آداب مذهبی یا دین مردم نبوده است. این نشان میدهد که برخلاف تلاش بسیاری از گروههای جدید برای نسبت دادن دین کوروش کبیر و رفتارهای او به باورهای زرتشتی، او بسیار فراتر از این آیینها بر مردم حکومت میکرد و بسیاری از تحلیلها بر این نکته به عنوان یکی از رمزهای اصلی پایداری حکومت او تأکید داشتهاند.
در پایان برای اینکه بیشتر بر روی شخصیت و شیوهی متفاوت فرمانروایی کوروش کبیر تأکید کرده باشیم جملهای از والتر هینتس را نقلقول میکنیم: « کوروش کبیر سه امپراتوری را ساقط کرده بود: ماد، لیدیا و بابل. آیندگان فراموش نکردند که کوروش هیچکدام از سه فرمانروا، آستیاگ، کرزوس و نبونعید را نکشت، بلکه به تبعید آنها بسنده کرد و حتی برای آنها زندگی شاهانهای فراهم آورد. این رفتار در جهان باستان بیسابقه بود و تا زمان کوروش هرگز اتفاق نیفتاده بود ».